الان نشسته ام در یک جای خنک و حالا قدر هر جای کولرداری را می فهمم، بعد از نیم ساعت در خیابان بودن.دمای هوا به نظرم بیشتر از چهل درجه است و حتما با آن پوست خری هم که به جای لباس فرم می پوشم بیشتر از این حرف هاست، این که تقریبا هر کاری که بهم محول می شود را می توانم انجام بدهم خیلی احساس خوبی دارم، این ها که قدر نمی دانند ولی خب خودم که خیلی حال می کنم، به این فکرمی کنم که اگر این لباسه نبود و این مقنعه همه چیز بسیار خوب بود و حتی خوب بود،
دلتنگ هستم اما...
۲۸.۴.۸۸
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
دنبال کننده ها
بايگانی وبلاگ
-
▼
2009
(36)
-
▼
ژوئیهٔ
(9)
- امروز شنیدم یک آشنایی زیر شکنجه در اوین کشته شده، ...
- امروز شنیدم یک آشنایی زیر شکنجه در اوین کشته شده، ...
- با تمام وجودم دنبال یک مدل دختر سفیدپوست نسبتا لاغ...
- الان نشسته ام در یک جای خنک و حالا قدر هر جای کولر...
- بی هیچ پشیمانی اعلام می نمایم هارد کامپیوتر یحیای ...
- نقطه نمی تونم بذارم جاش ویرگول می ذارم، جای ویرگول...
- هارد کامپیوترم امروز رفت رو هوا و تا شنبه نمی فهمم...
- این روزهایم مثل قبل می گذرد، تخمی... می روم در آن ...
- می نویسم بعد وقت زیاد، حوصله ام کمتر شده و مثل قبل...
-
▼
ژوئیهٔ
(9)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر