۲۲.۶.۸۸

حال ندارم که هرروز یک چیزی بنویسم؛ دیشب در خواب می گفتم بلند بلند که کروبی را می گیرند؛ ترسیدم هادی از خواب بیدار شود و بشنود اما نشد؛ تا صبح کابوس دیدم؛

هیچ نظری موجود نیست:

دنبال کننده ها

بايگانی وبلاگ