حال ندارم که هرروز یک چیزی بنویسم؛ دیشب در خواب می گفتم بلند بلند که کروبی را می گیرند؛ ترسیدم هادی از خواب بیدار شود و بشنود اما نشد؛ تا صبح کابوس دیدم؛
۲۲.۶.۸۸
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
دنبال کننده ها
بايگانی وبلاگ
-
▼
2009
(36)
-
▼
سپتامبر
(7)
- من نشسته ام الان در این شرکت تقریبن خالی از کارمند...
- آخه کدام شاعری حتی می تونه این مصرع را بگه:هیکل نا...
- با خودم مدام تکرار می کنم :دستم درد نمی کنهدستم در...
- پس از گذراندن یک روز کاری بی مزه، با کی برد بی ادب...
- حال ندارم که هرروز یک چیزی بنویسم؛ دیشب در خواب می...
- کار باید حرفه ای باشد و اگر این آدم ها بفهمند این ...
- من یک انسان مولتی تسک می باشم؛ این همان چیزی است ک...
-
▼
سپتامبر
(7)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر