۱۸.۴.۸۸
این روزهایم مثل قبل می گذرد، تخمی... می روم در آن شرکت که جایگزین موزه شده می نشینم و برگه ی سهام بالا و پایین می کنم و مدام از خودم می پرسم نقاشی خوانده ام که چه بشود، بشوم این ریدمال؟ می نشینم چیز طراحی می کنم و بعد از دست درد و شانه درد به رستگاری می رسم و این مقنعه ی کثافت موهایم را فشار می دهد و از شرکت که بیرون می زنم اولین آرزویم نبودن این آشغال روی سرم است (نقطه) این است زندگی تخمی... جز این است؟ این جا ایران مسترهای کثافت و مادام های گه...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
دنبال کننده ها
بايگانی وبلاگ
-
▼
2009
(36)
-
▼
ژوئیهٔ
(9)
- امروز شنیدم یک آشنایی زیر شکنجه در اوین کشته شده، ...
- امروز شنیدم یک آشنایی زیر شکنجه در اوین کشته شده، ...
- با تمام وجودم دنبال یک مدل دختر سفیدپوست نسبتا لاغ...
- الان نشسته ام در یک جای خنک و حالا قدر هر جای کولر...
- بی هیچ پشیمانی اعلام می نمایم هارد کامپیوتر یحیای ...
- نقطه نمی تونم بذارم جاش ویرگول می ذارم، جای ویرگول...
- هارد کامپیوترم امروز رفت رو هوا و تا شنبه نمی فهمم...
- این روزهایم مثل قبل می گذرد، تخمی... می روم در آن ...
- می نویسم بعد وقت زیاد، حوصله ام کمتر شده و مثل قبل...
-
▼
ژوئیهٔ
(9)
۳ نظر:
:) بازگشت گود... زیلاشو بگم؟!
بگو چون خود گودزیلاست
سلام، یارانهها که یاری نمیکنند، بنزین و گاز قیمتش سر به آسمان گذاشته، خارجیها هم که تحریممون کردند، با دنیا در افتادیم بخاطر نیروی هستهای، نون هم که چند برابر شده، مردممون هم که هر روز دارند بخاطر بنزین قلابی سرطان شش میگیرند ، دنیا هم با ما در افتاده ، هر وقت هم که حرف میزنیم میگویند این همه بدبختیها در راه و برای اسلام است. اسلامی هم که رشد میکنه هر روز، سنّی است نه مال ما شیعه ها.ای امام کجایی که روز قضاوت نزدیک است. خودت رحم کن بر ما.
ارسال یک نظر