۹.۲.۹۳

روز ۲۰۴ ام

۱. دارم به یک جای درستی در آموختن زبان انگلیسی می‌رسم. می‌دونم که از تکرار ناشی می‌شه. اما در مورد یاد گرفتن نرم‌افزارها و ورزش هم‌چنان گاوی تمام‌عیارم. از بعد از عید تمام عزمم رو جزم کرده بودم برم ورزش کنم. نتیجه؟ ۸ اردی‌بهشته و نرفته‌م. بوی گاز هم داره سرمو درد می‌آره. علم گاز کل خونه درست بالای پنجره‌ی ماست و مثل همه‌ی علم‌های گازی که توی خیابون از کنارشون رد می‌شین و بوی گاز خفه‌تون می‌کنه، این هم نشتی داره. چند ماه پیش زنگ زدم اداره‌ی گاز و گفتم بهشون و جواب شنیدم که باید نشتی داشته باشه وگرنه گاز مصرف شده از کدوم جهنم دره‌ای بره بیرون. مات موندم از این جواب که می‌تونست به عنوان افتضاح‌ترین جواب تاریخ اداره‌ی گاز نشان افتخار بگیره و گرفت. اصلاً این بوی گند گاز شهری تمام اشتیاق صبح پاشدن منو می‌گیره. بهترین بهانه. به جای هوای قشنگ صبحگاهی بوی گوزمانندش مستقیم می‌ره توی دماغم و هیچ‌کس هم به هیچ‌کجاش نیست.

۲. ۲۳ روزه که کالری می‌شمارم. روزی ۱۲۰۰ تا. به جز بوی گاز که الان هم داره بیمارم می‌کنه، نتیجه قابل‌قبول بوده. هی خواستم این رژیم کانادایی‌ی که داره دست‌به‌دست می‌چرخه و به نظرم بسیار رژیم غلطی هم هست رو بگیرم اما دلم راضی نشد. فعلاً ۱ کیلو و۴۰۰ گرم کم کرده‌ام که به نظرم منطقیه. خواستم برم روی اتکینز که با نگاهی به شپش‌های توی جیبم منصرف شدم. نصف پول اون‌همه پروتئین و سبزیجات می‌شه پول یه ماه کلاس ورزش که بهتر و سالم‌تر هم هست. تازه کلسترولم هم بالاست. بهانه‌هایی برای تراشیدن.

۳. گربه بعضی وقت‌ها چِت می‌کنه و با ناخن می‌افته به جون کیبرد لپ‌تاپم. هی سعی می‌کنه دکمه‌ها رو بکنه. هیچ‌وقت موفق نشده بود و منم به چشم یه بازی بی‌دردسر به این کارش نگاه می‌کردم تا چند روز پیش که موفق شد و دکمه‌ی حرف «ص» رو از جا درآورد. به نظرم شکوندتش و دیگه کاری ازم برنمی‌آد. با این‌که این اتفاق باعث شد متوجه بشم مکانیزم سرهم‌کردن دکمه‌های کیبردهای لپ‌تاپ سونی چه‌طوریه اما نتونستم درستش کنم. لق می‌زنه.

۴. شد ۲۰۴ روز. چی؟ نخودچی.


دنبال کننده ها