۱۱.۴.۸۹

سوسک فوبیا

بی خوابی که به سرم می زنه مثل الان، می شینم پای اینترنت و ساعتی بعد توهمات نخوابیدن شروع می شن. صدای تق تق راه رفتن سوسک ها، دیدن چیزی در حال فرار کردن و این دفعه یک صدایی از کمد اتاق خوابمون که کمتر از نیم متر درش با من فاصله داره می آد انگار که سوسکا دارن در می زنن که برم بیارمشون بیرون. خب این یک بیماریه مثل همون هموفوبیا - سلام نگار و فربد - که بهش می گن سوسک فوبیا! منی که مبتلا به این بیماری هستم چند شب پیش از یه ور اتاق، وسط خواب و بیداری یک صدای خش خشی شنیدم و هاد بیچاره رو بیدار کردم که گوش کرد و توهم نبود و او هم تایید کرد. رفت سمت صدا که یهو یک چیزی پروازکنان اومد سمت تختخواب و من با حرکتی چنان سریع خودم رو پرت کردم از اتاق بیرون که به همون علت پای راستم تا چند روز شل می زد بس که محکم کوبانده شده بود به کناره ی تختخواب. یک شب هم از خواب پریدم و صدای خش خش می اومد که اون بار واقعن سوسک بود و هاد کشتش و من تا نیم ساعت توهم داشتم یه چیزی رویم راه می ره. تنها نگرانی ام از این که سوسک فوبیا دارم اینه که یه روز خونه تنها باشم و یه سوسکی پروازکنان به نزدم بیاید و دهانم صاف شود از ترس. در حقیقت در آن حالت در هر وضعیتی که باشم از خونه فرار کرده و می شینم تو راهرو گریه می کنم و امیدوارم در آن لحظه لخت و پتی نباشم. هاد می گه حتمن یه راهی هست واسه درمانش. چند سال پیش توی تلویزیون نشون می داد یک خانومی که مارفوبیا داشت را داشتن درمان می کردند که تهش رسید به این که مار را انداخت دور گردنش! یعنی حتی تصور همچین چیزی نفرت و اشمئزازی بسیار بیشتر از هر چیزی در دنیا در من ایجاد می کنه. دوست ندارم اگر روزی مادر یه بچه ای شدم از ترس سوسک خودمو از پنجره پرت کنم بیرون و بچه هه فکر کنه این موجود را باید ازش ترسید و سوسک فوبیا بگیره. تازه فکر هم بکنه چه مامان ترسوی ضایعی داره. اصولن این ترس داره خیلی آزاردهنده می شه.
چی کار باید کرد؟

۲ نظر:

Hassan گفت...

یه چیزی هست به اسم پشه بند، از سقف آویزون میشه و دور تا دورش رو زیر تخت قرار میدن، میدون ولیعصر هم اون پرده فروشی ها داشتن تا پارسال .
اما من نصب یه حصار الکتریکی-صوتی رو پیشنهاد میدم (از اونا که تو لاست بود) سوسکه تا رد میشه گوشاشو با دوتا دست جلوش می گیره و هی سرشو تکون میده و کف می کنه، بعد می تونی راحت بندازیش دور.
اگر یکی از این دوتا رو تهیه کردید لطفا آقای ه رو به ما قرض بدید چون پول تهیه وسایل فوق رو نداریم :))

ری را گفت...

این دفعه دیدمت یادم بنداز بهت میگم چی کار کنی!

دنبال کننده ها