قبلنها از دست رفتن رابطهها خیلی رویم تاثیر میذاشت. مدتها بهش فکر میکردم و برای طرفین رابطه افسوس میخوردم. گذشت تا رسیدم به جایی که اینقدر برکآپ و جدایی دیدم دوروبرم که سِر شدهام، کاملن مثل کرگدنی که هی سیخش میزنی و عین خیالش نیست و نشسته به لمبوندن علفش. نه اینکه دیگه دلم نسوزهها، نه. الان دیگه شوکه نمیشم و به فکر نمیرم. در بعضی مواقع هم قبلش میبینم اون آگهی تسلیت رو که قراره چاپ بشه. اوایل از خودم خجالت میکشیدم که بابا، شما چرا میفهمی که این دو تا آدم فیلان اما خب یک چیزایی دست خودم که نیست. الان دیگه عادت کردهم حتی متوجه شدهم در مواقعی ممکنه برگردم به یکی از آدمای رابطههه آلارم هم بدم اگه سرم یا تهام گرم باشه.
توی خبرا خوندم در ایران ۱۶ تا طلاق توی هر روز (دقیقه؟ غیرمنطقی) داره اتفاق میافته. اینا آمار رسمی طلاقه و کسی نمیاد آمار برکآپ دوسپسر- دوسدخترا و طلاقهای عاطفی که منجر نمیشن به قانونی شدن و دلهای پوسیده در رابطه رو اندازه بزنه که. اگه میزد حتمن الان توی آمارها مینوشتن ۱۶۰۰۰ طلاق در روز (دقیقه؟ غیرمنطقی) یا حتی ۲۰ هزار تا.
فک کنم علم الان وظیفهی خطیرش این باشه که آب دستشه بذاره زمین و همهی کاراشو پاوز کنه و بشینه به اختراع یه دستگاهی، که بفهمه دو تا آدم با هم توی رابطه چه مدلی میشن. بعد آدما، قبل دیت و اپروچ جدی، برن بشینن زیر دستگاهه و یه ربع بعد گزارش رابطه رو بگیرن، مثل گزارش آزمایش خون. حتمن که یه سری خلچلا با علم به گندی که خواهند زد بر سر و شونهی همدیگه، میرن تو رابطه اما دیگه کتک زدن زنها کلی کم میشه، پارتنرا به همدیگه کمتر خیانت میکنن، بچههای به گارفتهی دنیا کمتر میشن و آمار افسردگی توی دنیا میاد پایین و دنیا شادتر میشه و آدما خوشبینتر و راحتتر بههم اعتماد میکنن چون هر روز گند نمیخوره به اعتمادشون. اصلن دنیامون قشنگتر میشه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر