۸.۱.۸۹

هر روز داف تر از دیروز

جدیدن داف شده ام و خودم هم خوب می دانم. هر روز داف تر از دیروز. اما این دافیتی که من از آن سخن می گویم چیزی متفاوت از دافیت رایج پیرامون شماست. من بیشتر دارم خودم را دوست می دارم. از نگاه های حریص همشهریانم اینترست نمی شوم بلکه حالم هم به هم می خورد زیاد از دستشان. من دارم می فهمم که زیبا می توانم باشم. می توانم لباس های زیبا بپوشم و می توانم جذاب باشم. این از دافیت من. شکمم گنده شده و همین مرا از داف های کلاسیکی که می بینید متمایز می کند. من ورزش نمی کنم و باشگاه بدنسازی هم نمی روم. این هم یک تمایز آشکار دیگر. خیلی هم بلد نیستم آرایش خلیجی و ملیجی کنم. ماتحتم را هم قر نمی دهم موقع راه رفتن و موقع خندیدن اصلن شبیه داف های معمول نمی خندم. گفتم که دارم خودم را بیشتر دوست می دارم. در کار کشف خویشم در اواخر جوانی. همین.

۱ نظر:

پویا گفت...

نمیدونم برای بقیه ام اینقد که برای من این حست قابل درک بود، همینقد ملموسه یا نه؟ ولی من هر از گاهی حسابی میفهمم چی میگی،ولی قسمت بدش اینه که همونطور که این حس کیف کردن و رضایت از خود یهو و بی هوا صبح که بیدار میشم میاد سراغم بعد مدتها، ماهها یا سالها، یهو یه روزم دیگه نیس! اونموقع که هست فک میکنم دیگه بلدمش، دیگه تو چنگمه این رضایت، این لذت، ولی همیشه یه روزی هست که یادم نیست آخرین بار کی اینطور بودم، حسابی دوره
راستی تو آدرس وبلاگ سیصدو شصت منو توی لینکات گذاشتی که گمونم یکی دوسالی میشه درش تخته شده دیگه ادرس وبلاگ من همینیه که اینجا میذارم، هرچند فرقیم نمیکنه چون فعالیتیم نمیکنم، گفتم چون شاید دوباره برگردم، شایدم نه! نمیدونم

دنبال کننده ها