۳۱.۶.۸۹

حق راي

در زمان هاي قديم من يه دوست پسري داشتم كه علاوه بر بسياري صفات ناپسند، يك صفتي داشت كه دهان مرا نشانه رفته بود: جعل. اين جعلي كه مي گويم نرود ذهنتان در زمينه ي جعل اسكناس و اين حرف ها كه بدتر، جعل اطلاعات. اين بابا مي آمد و مي نشست يك روز به من مي گفت با يك قيافه ي خيلي پراعتماد به نفسي كه مثلا: فلان بازيگر دختر فلاني است و خب اينترنت نبود آن زمان ها و من هم بزغاله وار باور مي كردم و مي رفتم مي نشستم براي سه نفر ديگر هم مي گفتم و يك جا يكهو يكي مي گفت كه چرت مي گويي و سند مي آورد و اثبات مي كرد كه چرت گفته ام. به تدريج ديگر ازاين دوست پسرجاعلمان نقل قول نكردم تا مطمئن نشدم كه حرفش از روي معده نيست.
يكي از چيزهايي كه اين آدم به من گفت و من هرگز باور نكردم، ماجراي حق راي زنان در ايران بود. او به من مي گفت كه اولين بار ج.ا اين حق را به زن ها داده و انقلاب حداقل از اين رو به زن ها حال داده است. من هيچ گاه باور نكردم تنها از اين منظر كه اين انقلاب و متعلقاتش را در آن حدي نمي ديدم كه بتواند به زن ها حق راي بدهد. سيستمي كه اين قدر زن ها را محدود كرده و پيچيده در سنت ها، نمي تواند براي اولين بار در تاريخ به آن ها حق راي داده باشد. يادم نيست كي ولي اولين بار كه چشمم خورد به يك سند نوشتاري در اين باب و ديدم كه زن ها در سال 1351 اين حق را گرفته اند و دقيقن نقش روحانيت مخالفت هميشگي با اين حق و تصويب آن بوده، از دست خودم خيلي خوشحال شدم.
از همان روزها بود كه فهميدم جز به چشمانم و خوانده هاي خودم به هيچ چيز استناد و اعتماد نكنم و نكردم.


درباره حق راي زنان در ايران
+ + ويكي پدياي فارسي






۱ نظر:

نسرین گفت...

دوس داشتم قلمت را

آروم و بیصدا سرخوردی میون دوستام
:)

دنبال کننده ها