۲۶.۹.۹۰

جوجه لر :دی

می دونم که نگفته بودم فنچ هام بالاخره بچه دار شده اند. دو تا جوجه که یکیشون خیلی شبیه مادره است و اون یکی ورژن بیشتر سفید مادرش. من یه دوست صمیمی ی دارم که برخلاف من از هرچی حیوون است منزجره و من بنا به عادتم که دوست دارم چیزایی که دوست دارم رو شر کنم با بقیه، اصرار کردم بیاد و ببینتشون و او هم فقط گفت چقدر شبیه جوجه جغد اند که یک کم هم هسته بودند اون وقت که پرهاشون درست درنیومده بود ولی الان روز به روز بیشتر دارن شبیه فنچ واقعی می شن.
یک چیزی که در این کمتر از یک ماه در رفتار این پرنده ها با بچه ها برایم جالبه، رفتار پدره در قبال بچه هاست. بسیار با مسئولیته و حتی در یک روز سه برابر مادره به بچه ها غذا داد. بعد وقتی دارن به بچه ها غذا می دن اسلوموشن می شن و اینقدر آهسته و بااحتیاطن که لذتشو می برم.
الان تقریبن در اون لانه ی نسبتن بزرگ - بزرگ به نسبت لانه های آماده در بازار - جا نمی شن چهارتایی و به زودی که بچه ها از لانه بیان بیرون، لانه رو برمی دارم که مادره این قدر تخم نذاره بینوا. توی این مدت بیش از سی تا تخم گذاشته. مدام نگرانم در حال تخم گذاشتن بمیره بس که سخته این روند تخم گذاری. بیست و چهار ساعت حالش بده و حالت مریض طور پیدا می کنه.امیدوارم که فنچ های جدید جفتشون نر نباشن. اون وقت دوباره باید برم پرنده فروشی دو تا ماده به خانواده بیفزایم.

هیچ نظری موجود نیست:

دنبال کننده ها

بايگانی وبلاگ