۲۲.۱۰.۹۰

دیشب که داشتیم برمی گشتیم، وسط اتوبان یه گربه ای می خواست رد بشه بره اونور. ماشین جلویی رفت رویش. گربه صد مدل آکروباسی زیر ماشین کرد و بعد مثل جت، دوید اونور. زنده مونده بود و ما هاج و واج و راننده ی ماشین جلویی شوکه. توی این مملکت که استرس ها و مشکلات و اتفاقات پیش بینی نشده ی کشنده یهویی میان که زیر بگیرنت و تو هنوز زنده ای و نفس می کشی و معاشرت می کنی و صبح پامی شی میری سرکار و هنوز میری وایمستی توی صف صندوق بنتون که لباسای ارزون تر بخری، عین گربه هه با هزار جور آکروباسی نمرده ای. هنوز داری می دوی واسه رسیدن به اونور اتوبان.

هیچ نظری موجود نیست:

دنبال کننده ها

بايگانی وبلاگ