۱۳.۲.۸۹

بي تفاوت نباشيم

همين ديروز بود كه از اين ديروزها زياد داشته ام. يك سارافوني پوشيده بودم با بته جقه هاي قهوه اي (فاقد رنگ جلف)، با يك ژاكت سياه معمولي و شال خاكستري كه طوري پيچيده بودمش به سرم تا سينه هايم را نبينند و حرفي نزنند. شلوار جين را هم اضافه كنيد. در صد متر پياده رفتن از سر خيابان ورشو در حافظ تا طالقاني. واقعا مسافتي نيست. در همين يك ذره راه سه نفر در گوشم متلك گفتند. يكي شان متلك نگفت، سعي كرد بترساندم و توي صورتم هو كرد. من با لباس خيلي معمولي ي داشتم راهم را مي رفتم. كمي آرايش داشتم و روسري ام جلو هم نبود حتي. يك آدم معمولي بودم. بايد چكار كنم كه صورتم جلبشان نكند؟ روبنده بزنم در خيابان كه نتوانند ببينند دماغم چه مدلي است و لبم و هوسشان نگيرد؟

ديشب در شبكه خبر رفته بودند سراغ خانم هايي كه سانسور هم شد ظاهرشان و ازشان مي پرسيدند كه پوشش تان اشكال ندارد و همه جوابشان منفي بود طبعا و يك چند تايي پسر كه از قيافه هايشان پيدا بود كه حداقل يك زن روس//پي را سوار ماشينشان كرده اند در زندگي شان، مي پرسيد و جوابشان اين بود كه دختر خوب!!! از اين لباس ها نمي پوشند.

اين پست بيشتر يك حديث نفس است از اين كه چكارمان مي كنند كه مجبور مي شويم هدفون در گوشمان بگذاريم اگر مي خواهيم پياده روي كنيم و نشنويم جمله هايي از اين دست را كه: چقدر مي گيري بيايي... .

شما مي گوييد كه نمي شود در خيابان با همه ي مردهاي متلك گو گلاويز شد و فحش كاري كرد و از بقيه چه مرد و چه زن انتظار حمايت داشت چون بايد دست به يقه شوند آقايان وسط خيابان با هم و اين هيچ صورت خوشي ندارد. شما مي گوييد كه نمي شود توي تاكسي وقتي مردي خودش را مي مالد به تو و تو سرش داد مي زني، بقيه يك همدردي كوچك بكنند با تويي كه مالانده شده اي و اين مصداق ابيوز است و تا چند روز بعدش حالت بد است كه مبادا مسافر كرايه ندهد به راننده يا حرف نامربوط نزند يا اصلن از كجا معلوم خود تو نمي خواستي مالانده شوي...

يك زن سي ساله و بيست و هفت هشت ساله حالا متلك را جوابي فحشي چيزي مي دهد، در تاكسي سر طرفش دادي مي زند و برخوردكي هم مي كند اما حواستان هست كه يك دخترك پانزده شانزده ساله چه حالي مي شود و چه مي ترسد از آن دست متجاوز كثيف؟ من نياز به حمايت شما ندارم. من سي سال تحمل كرده ام و باز هم كجدار و مريز مي گذرد مثل جواني ام كه گذشت اما آن دختر نوجوان را بايد حمايت كرد. بايد به دوست پسر خود تذكر داد كه مراقب زبانش باشد وقتي دختري از كنارش مي گذرد. فرهنگ سازي كه حتمن وظيفه ي دولت و صدا و سيما نيست. آن ها كه دارند خوب فرهنگمان را مي سازند. اين خودمانيم كه مي بايست فرهنگ بغل دستي را بپاييم. اصلن مقصود اين نيست كه بشويم جاجوي همديگر و از اين حرف ها اما وقتي حس مي كنيم در تاكسي، در خيابان زني، دختري عصبي و هراسان است رويمان را نكنيم آن طرف و برويم. چه مرد باشيم و چه زن.

هنوز تا اين همه سال يادم مانده كه در راه كلاس زبان وقتي فقط چهارده پانزده سالم بود، در آن اتوبوس هايي كه زن ها و مردها مي چپيدند در هم، چه گونه دست مالي شدم. اين قدر تاثير آن حركت در ذهن من ماند كه هنوز جزيياتش را ياد دارم. باز هم هست از اين خاطره ها. خاطره هايي كه ما زن ها مي توانيم بياييم بابتش وبلاگ ها بزنيم و پست ها بنويسيم بلكه شما مردها كمي از حس مان را بفهميد.

من نمي گويم تويي كه داري اين جا را مي خواني متجاوزهستي اما اگر تو ببيني كه تجاوزي دارد اتفاق مي افتد و به راه خودت بروي، برتري بر آن متجاوز نداري. كه او كثافت است و تو بي تفاوتي به كثافت پيرامونت كه بترس بويش پر نكند دنيايمان را...



۲ نظر:

ناشناس گفت...

در همه‌ی بیست و سه سالِ زندگی‌ام، به عنوان یک پسر، هرگز به دختري متلک نگفته ام. هنوز هم حتا نمی‌دانم متلک گفتن به یک دختر چه لذتي می‌تواند داشته باشد. با این‌حال شاید در دسته‌ی آدم‌هایی قرار داشته باشم که اگر ناظرِ چنین صحنه‌اي باشم تنها ناظرش خواهم بود. درست نمی‌توانم این رفتار خودم را تحلیل کنم: یک دلیل‌اش شاید این است که مطمئن نیستم فردِ متلک‌شونده دارد از متلک شنیدن آزار می‌بیند یا لذت می‌برد (من هر دو دسته را در میان دخترها دیده ام). نداشتنِ قدرتِ جسمیِ کافی برای درگیریِ احتمالی با یک لمپن قطعاً بخشی از آن است. روحیه‌ی منزوی و با-خود-درگیریِ من هم بخشِ دیگر آن است. نفرتِ شدیدم از درگيریِ مستقیم با آدم‌هايي که از آن‌ها نفرت دارم هم شاید بخش ديگر آن باشد. اما این را می‌دانم که بارها از پسرهایِ لمپن و دخترهای دبیرستانی متلک‌های گوناگون شنیده ام و واکنشي به آن‌ها نشان نداده ام و با اين‌همه مطمئن نیستم که مطابق منطق شما شباهتي به آن‌ها داشته باشم.

ناشناس گفت...

من همان ناشناس قبلی‌ ام. خواستم اضافه کنم که نوشته‌ی شما به من تلنگري زد تا شاید اگر در چنان موقعیتی باشم جور دیگری رفتار کنم. گرچه هنوز مطمئن ام که در برابر متلک‌هایی که شاید در آینده به خودِ من بیندازند همچنان ساکت خواهم بود.

دنبال کننده ها